روایت ناصر گیتی جاه از سکانسهای حذف شده «خوابم می آد»
سینمای روز
این وبلاگ راجع به خبرهای روز سینما است

 

Image

 

ناصر گیتی جاه که امسال دو فیلم «گشت ارشاد» و «خوابم می آد» را روی پرده داشت درباره سکانسهای سانسور شده این دو فیلم، روایتهای جالبی را مطرح کرده است

 

ناصر گیتی جاه بازیگر پیشکسوت سینمای ایران حدودا نیم قرن تجربه بازیگری دارد و طی این مدت نقشهای خاطره انگیزی را در آثاری مانند «خواستگاری»، «راه دوم» و «خط پایان» ایفا کرده است ولی با این حال این کمدی «خوابم می آد» عطاران بود که باعث شد وی بتواند دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد را در بخش فیلمهای اول جشنواره سی اُم فیلم فجر از آن خود کند. گیتی جاه در گفتگو با شبکه ایران درباره همکاری با عطاران و عبدی و همچنین سکانسهای حذف شده «خوابم می آد» و «گشت ارشاد» صحبت کرده است.

 

سکانسهای حذف شده «گشت ارشاد» درباره نزول خوری بود

درباره کم کاری ام در دهه هشتاد باید بگویم در این ده سال بیشتر در تلویزیون بودم. به هر حال پیشنهاد سینمایی خوب به ما نمی شد اما کار در «گشت ارشاد» باعث شد که بار دیگر به سینما بازگردم. من در «گشت ارشاد» در دو سه سکانس خوب بازی داشتم اما متاسفانه ممیزی ارشاد این سکانسها را حذف کرد؛ این سکانسها راجع به نزول خواری بود و اتفاقا با دیدی طنز کوشیده شده بود در مذمت نزول خواری صحبت شود اما فیلم در جشنواره اکران شد ولی این سکانسها را ندیدم. این شد که سراغ سعید سهیلی رفتم و علت را پرسیدم، او پاسخ داد که که ممیزی ارشاد باعث حذف این سکانسها شده است.

 

ریزه کاریهای کار عطاران

همین که عطاران یک بازیگر مرد را برای ایفای نقش یک پیرزن در «خوابم می آد» انتخاب کرده که به نوعی محدودیتهای ممیزی را هم دور می زند، یک ریزه کاری است دیگر! البته قدیمترها هم که تئاتر تازه راه افتاده بود این بازیگران مرد بودند که به جای زنها ایفای نقش می کردند چون در آن زمان شرایط طوری بود که زنان کمتر جرات می کردند سراغ تئاتر بیایند. یکی از دلایل موفقیت «خوابم می آد» همین حضور عبدی در نقش یک پیرزن است به عنوان مثال آن صحنه ای از فیلم که در آن من عبدی را ماچ می کنم از جمله نماهای خنده دار فیلم است که به هنگام نمایش در جشنواره به شدت مورد توجه مردم واقع شد.

 

یکی از سکانسهای عالی «خوابم می آد» را زدند

یک سکانس عالی بازی من در «خوابم می آد» را زدند. این سکانس مربوط به نمایی بود که دوره جوانی من در فیلم مرور می شد؛ در این سکانس من در حالی وارد اتاق می شدم که اکبر عبدی به عنوان مادر بچه در حال داغ کردن فرزندش با قاشق است و خطاب به فرزندش میگوید هر موقع جیش داری، بگو جیش دارم! در این سکانس من وارد شده و خطاب به عبدی می گویم هر وقت بچه را بزنی با من طرفی، عبدی هم قاشق را می گذارد لای شالش و به طرف من آمده و مرا به دیوار می کوبد. این نما به صورت اسلوموشن در فیلم قرار داده شده بود و نمای برخورد من با دیوار هم خیلی طبیعی از کار درآمده بود. اما متاسفانه این سکانس کاملا کُمیک حذف شد و من وقتی از عطاران دلیل آن را پرسیدم پاسخ داد که اداره نظارت اعتقاد دارد که این نما، ترویج زن سالاری است!!!

به جز این نما، بقیه نماهای من حذف نشد. حتی وقتی از عطاران هم درباره کیفیت نسخه اکران عمومی فیلم پرسیدم گفت فقط مقداری از سکانسهای خانم زارعی و خودِ عطاران حذف شده و به سکانسهای من کاری نداشته اند.

 

 

اکبر عبدی و ناصر گیتی جاه در نمایی از «خوابم می آد»

 

عبدی بیرونش هم خوشمزه است

درباره کار با عبدی همین قدر بگویم که عبدی بیرونش هم خوشمزه است. پشت صحنه اش هم شیرین است و لحظه ای به شما اجازه نمی دهد که در لاک تنهایی فرورفته و ناراحت چیزی شوید. عبدی می گفت و می خندید. او با لطیفه ها و جوکهای دست اولی که برای ما تعریف می کرد سعی می نمود حتی برای یک لحظه هم که شده اجازه ندهد فضایی سنگین بر کار حاکم گردد.

 

رابطه تهیه کننده با عبدی خوب بود

راستش را بخواهید من چیزی درباره مشکلات مابین تهیه کننده «خوابم می آد» و عبدی نمی دانم. فقط همین قدر بگویم که آقای تخت کشیان یکی دو بار سر صحنه آمد و در آن دفعات معدود هم رابطه شان با آقای عبدی نسبتا خوب بود. به شخصه مشکل خاصی ندیدم.

 

سر لوکیشن به همه سلام می کردم

من سرصحنه «خوابم می آد» که می رفتم از درب حیاط که وارد لوکیشن می شدم اگر ۵۰ نفر هم در حیاط بودند به همه سلام می کردم و سعی می کردم کاری کنم که دیگران با روی باز با من برخورد کنند. البته این مختص «خوابم می آد» نبوده و در دیگر کارها هم همین قدر با احترام با دیگران برخورد می کنم. خدا شاهد است کمتر اتفاق می افتد که من از آبدارچی صحنه بخواهم برایم چای بیاورد بلکه خودم شخصا برای خودم چای می ریزم اما متاسفانه این روزها بازیگران جوانتر چنان که باید چنین مواردی را رعایت نمی کنند. یادم نمی رود سال ۳۲ که تازه کار تئاتر را شروع کرده بودم سعی می کردم همواره احترام بزرگترها را رعایت کنم. باور کنید بارها پولی که از تئاتر می گرفتم را خرج هنرمندان می کردم تا آنها وقتی فردا سر تمرین می آیند جواب سلام ما را بدهند. این طوری نبود که درب سینما باز باشد تا هر کس دلش بخواهد وارد شود.

 

سعی می کردم پول میز هوشنگ سارنگ را حساب کنم

من در روزگار نوجوانی که تازه کار تئاتر را شروع کرده بودم، شبی یک تومان از تئاتر درآمد داشتم و مادرم هم روزی پنج تومان پول توجیبی به من می داد. من وقتی از سر تمرین تئاتر به لاله زار رفته و بزرگان تئاتر آن زمان را می دیدم علاوه بر رعایت کامل ادب و احترام، سعی می کردم پول میز آنها را هم حساب کنم بلکه آنها تجربیاتشان را راحتتر در اختیار ما بگذارند. آدمهای بزرگی مثل اصغر تفکری، ناصر بلورچیان و هوشنگ سارنگ از جمله این هنرمندان بودند به خصوص سارنگ که دریایی بود برای خودش. اما الان کار به جایی رسیده که به بازیگری تازه به دوران رسیده سلام می کنی اما زورش می آید جواب سلامت را بدهد. بعضیها هم به جای عرض ادب آن قدر در چشمانت زل می زنند تا به آنها سلام کنی!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط حمیدرضا صادقی
آخرین مطالب